سعيد حداديان مداح فحاش کشيده نقش عورت را چو نقاشدرون هئيت سينه زني هانفوذي آمدند يک دسته اوباشبراي تفرقه در بــين امتدرون کار دولت کرده کنکاشندادند چون به يارانش وزارت به دولت ميکنند بيهوده پرخاشچرا فرعي کنون اصلي ترين شدچو باشند در خطر يک عده عياشدروغين گشته است يار ولايتبه رهبر ميدهد اندرز و ايـــکاشبپا گردد اگــر طوفــان ِ امتکند رسوا شما را اخذ پاداشدرآنجا مجلس سوگ علي بودچرا چيز ِنهان را کرده اي فاش
ندارد روضه اش سوزي به دلها
کسي که دائما فحش است به حرفهاش